غزلغزل، تا این لحظه: 20 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

غزل کوچولو

تنهایی مامان

غزل خوشگلم امشب نه بابا هست نه شما من تنها موندم . امشب کلاس زبانت که تموم شد شما رفتی خونه خاله هنگامه با دوستت که مهمون خاله هنگامه ست بازی کنی حالا بگذریم از اینکه از دیروز که تعطیل شدی من درست وحسابی ندیدمت وبابا وحید هم خونه مامانیه الاناست که تلفن کنه بهم بگه وای تنها موندی .من موندم وخونه وکلی عکس که امروز خودت انتخابشون کردی. گفتم حالا که بیکار شدم بیام وبت عکساتو بزارم برات. خیلی ناز شدن عکسات دست خاله سعیده وخاله موت موتی درد نکنه که این سایتارو برات گذاشتن.(عکساشون گذاشتم اخه خاله سعیده موهاشو شرابی کرده خاله موت موت هم عسلی) شمام امروز حسابی عکساتو خوشگل کردی. اینم عکسات عزیزم: ...
22 مهر 1390

روز اول مدرسه

                              امروز صبح غزل ساعت 7 خودش از خواب بیدار شد از ذوق مدرسه.حسابی سر حال بود وخوشحال از اینکه میخواد بره مدرسه. بعد از خوردن صبحانه با من وبابا   لباساشو پوشید وگلی که برای خانمش گرفته بود برداشت  و تو حیاط خونه چند تا عکس انداخت وراه افتاد. من وغزل رفتیم مدرسه اونجا بعد از دیدن دوستاش کلی خوشحال شد و بعد از مراسم صبح گاهی رفتن سر کلاساشون. بعد از مدرسه هم وقتی اومد خیلی خوشحال وسر حال بود میگفت خیلی خوشحاله که دوباره مدرسه شروع شده. ا ینم عکس غزل تو صف کلاس دوم      &n...
3 مهر 1390

خرید مدرسه

امروز غزل جونم اول باید ازت عذر خواهی کنم اخه یه مدت سرم خیلی شلوغه زیاد وقت نمیکنم به وبت برسم عزیزم امیدوارم مامانو ببخشی.            دیروز با هم رفتیم خرید مدرسه وای عزیزم چه ذوقی داشتی چهار ساعت منو تو مغازه ها گردوندی تا چیزایی که واقعا دوس داری رو انتخاب کنی. اول از همه یه جامدادی خرگوشی گرفتی.از شهر کتاب فقط یه سری مدادو مدادرنگیو ویه سری خرده ریز خریدی.کیف ودفتر رو چون زیاد عروسکی نبودن نپسندیدی. بعدش رفتیم کتابفروشی که مورد علاقته اونجا دفترات وکیفتو انتخاب کردی به غیز از دفتر نقاشی ولیوانت .البته کیفتو انتخاب کردی ولی بازم گفتی بریم چند تا جای دیگه ببینیم بعد اگه نشد اینو برمیدار...
13 شهريور 1390

مسافرت غزل

  روز جمعه ما وخاله غزل ومامان بزرگ وبابابزرگ غزل رفتیم به سمت استارا. تقریبا 8 بود که حرکت کردیم وظهر رسیدیم سی سنگان برای یه استراحت کوتاه رفتیم کنار ساحل . تا ما مستقر بشیم غزل ودختر خاله غزل  با بابای غزل رفتن به طرف اب وحتی بچه ها اجازه ندادن کارشون به مایو بکشه وخودشونو خیس کردن ومشغول اب بازی شدن.   بعد یه استراحت کوتاه حرکت کردیم ساعت 8-9 بود که رسیدیم انزلی چون خسته بودیم یه ویلا گرفتیم و شب و همونجا موندیم . فردا صبح همه به اتفاق رفتیم که تالاب انزلی رو ببینیم.وای که چقدر خوشگذشت.خیلی زیبا بود انگار همه زیباییهای طبیعت اونجا جمع شده بودن.غزل اولش یه کمی اخم کرد اخه نزا...
26 مرداد 1390

عکسهای غزل

یه سری  عکسهای غزل از تقریبا یک سالگی تا یه هفته پیش       دوسالگی       غزل عاشق حیوونه حالا هر چی میخواد باشه. اینجام سینما چهار بعدیه که غزل همون اول فیلم از ترس عینکشو برداشت. اینجا که غزل پروانه ای شده شهر عجایب مشهده  اینم عکسای عید 89     سه تا عکس اخر هم هفته پیشه که غزل قایق سوار شده وبعد از شنا داره به خودش میرسه. ...
6 مرداد 1390

خانواده ایران

                                     سلام به همه دوستای خوبم امروز اومدم تا یه سایت کامل و جامع رو بهتون معرفی کنم. ***خانواده ایران(تالار گفتگوی ایرانیان) این سایت از چند انجمن تشکیل میشه *خانه وخانواده *پزشکی *هنر *گفتگوی ازاد *موجودات زنده *بازی که هر کدوم از این انجمنهای زیر مجموعه خودشونو دارن. برای ثبت نام  میتونید از این ادرس استفاده کنید. http://khanevadeiran.ir/index.php    &n...
17 تير 1390

غزل وخوشگذرونی تابستونی

غزل این چند روزه حسابی مشغول شیطونیه. از وقتی بابا بزرگش فوت شده کمابیش خونه مامان بزرگش مونده .به خاطر تنهایی مامانیش وبازی با دختر عموش وحیاط خونه مامانیش.خوب اتیش سوزنده این چند روزی غزلی ما. به لطف شیطونیهاش این چند روزه تونسته بدون کمک دوچرخه سواری ویاد بگیره حسابی راه افتاده اسکیت واسکوتر کم بود حالا دوچرخه بدون کمک هم اضافه شد.   این دفعه هم که از سه شنبه شب خونه مامانیش مونده .بعدش هم چهارشنبه بهم تلفن کرده میخوام برم خونه خاله هدیه اصلا انگار نه انگار که من و باباش دلمون براش تنگ میشه ومیخوایم که خونه باشه  از دست تو غزل. خودش هم تلفن کرده با خالش هماهنگ کرده که شب هم میخواهد بمونه خونشون....
11 تير 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به غزل کوچولو می باشد