بهترین سیزده بدر
دیروز صبح ما هنوز خواب بودیم که تلفن زنگ زد.وقتی گوشیو برداشتم خاله غزل پشت خط بود .گفت وب غزلو دیده ناراحت شده وبه خاطر غزل میاد که با هم بریم بیرون.
غزل وقتی متوجه شد که همه میان تابا هم بریم سیزده بدر خیلی خوشحال شدوقتی که خاله ها عموها اومدن خونه ما کلی سرزنشم کردنکه چرا تو وب غزل نوشتم که ضد حال زدن من بیچاره هم شدم اینجوری.
خلاصه همه باهم رفتیم.کلی هم به همه خوش گذشت.غزل هم با یه دخملی به اسم سرور اشنا شدو کلی با هم رفیق شدن.باهم کلی بازی کردن.بعدش همه با هم دژوال بازی کردیم.من بابا وحید عموهاوخاله ها وغزل و دوستشو باباش.
وسط بازی یهو توپ رفت زیر پای عمو مهدی .اونم افتاد روی توپ نمیدونین چه صحنه ای بود توپ بیچاره زیر عمو مهدی موندو ترکید.مجبور شدیم با توپ سرور به بازی ادامه بدیم.
ولی اخر بازی غزل خانم اشکش در اومدوقتی بابای دوستش توپ وانداخت توپ خورد به صورت غزل.حالا غزلم حساس زد زیر گریه حالامگه اشکاش وامیستاد.بیچاره سرورو باباش کلی ناراحت شرمنده شدن .
وقتی هم که دوستش اومد با غزل خداحافظی کنه غزل همینطوری گریه میکردو بهش برخورده بود که توپ بهش خورده.
بعدش هم میگفت حتما باید واسم پروانه پیدا کنینحالا پروانه کجا بود که ماپیداکنیم .
خب دیگه بسه خسته شدم.این سیزده بدر با اینکه تقریبا بدون برنامه ریزی بود ولی یکی از بهترین سیزده بدرها بود.
خاله هنگامه و عمو حسین
خیلی دوستون دارمو ازتون ممنونم که دیروز این همه باعث خوشحالی غزل شدین.